خدایا عاشقت هستم
می نویسد از تو دانی او چه حالی می شود
لحظه هایش با تو دیگر لاابالی می شود
شکل اندامت درون قهوه فنجان هنوز
فال می گیرد دلش حال به حالی می شود
می رود در کوچه های شهر قلبت یک شبی
ساکن آنجا دلش از آن اهالی می شود
تا که لب بگشایی و گویی که دوست دارمت
آن نگاهش روی لبهای تو خالی می شود
از زمان رفتنت با آنکه چندین ساعت است
دوری تو با دل او ماه و سالی می شود
نظرات شما عزیزان:
پژمان 

ساعت21:19---9 خرداد 1391
فوق العاده بود
Design By : Mihantheme |